
عنوان بحث : کیفیت حضور یونس (ع) در شکم ماهی
نویسنده : احمدالحسن وصی و رسول امام مهدی (ع)
موضوع : بیان متشابهات قرآن و احادیث در مورد حضرت یونس (ع) و اینکه در شکم ماهی مُرد و روحش به ظلمات جهنم نگریست
زبان : فارسی و عربی (دوزبانه)
تعداد صفحات : 14
فرمت : pdf + word
تاریخ : 13 رجب 1426 هـ. ق
منبع : کتاب متشابهات جلد چهارم سوال 174
متن نوشتاری :
سؤال/ 174: كيف تفسر بطريقة علمية مكوث النبي يونس (ع) في بطن الحوت مع فقدان الغذاء والهواء والشمس؟ وكيف كانت عبادته؟ وما هو التسبيح الذي بفضله خرج من بطن الحوت؟
الجواب: بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين
قال تعالى: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ * لَوْلا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ﴾. وقال تعالى: ﴿فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ * فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ * وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ﴾.
پرسش 174: چگونه زنده ماندن یونس(ع) در شکم ماهی را بدون غذا، هوا و خورشید به روش علمی تفسیر میکنید؟ عبادتش چگونه بود؟ و تسبیحی که به فضل آن از شکم ماهی بیرون آمد چه بود؟
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
حق تعالی میفرماید: (در برابر فرمان پروردگارت صبر پیشه کن و چون صاحب ماهی مباش که با دلی پر اندوه ندا درداد * اگر نعمتی از جانب پروردگارش او را در بر نگرفته بود، با پریشانحالی به صحرا، عریان و بی سرپناه میافتاد).[1] همچنین میفرماید: (پس ماهی ببلعيدش در حالی که او سرزنشگر خویشتن بود * پس اگر نبود از تسبيحگويان، * تا روزی که برانگیخته میشوند در شکم ماهی میماند * پس او را در حالی که بيمار بود به خشکی، عریان و بیسرپناه افکنديم، * و بر او درختی از یقطین[2] رويانيديم).[3]
إن يونس (ع) مات في بطن الحوت، وروحه نظرت الى ظلمات جهنم، ونظر إلى طبقاتها السفلية. والشجر: الدين. فبعد أن بلع الحوت يونس (ع) قبضت روحه، ونُزل بها إلى جهنم ليراها، حتى رأى جهنم وظلماتها ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا﴾، ورأى قارون (لعنه الله) وحادَثَهُ، وهذه جهنم التي رآها هي جهنم النامية بإعمال الظالمين حتى يكتمل سعيرها، وتأجج نارها بأعمال الظالمين، كما أن الجنة نامية تكتمل بأعمال الصالحين من الأنبياء والأوصياء والمُرسَلين والصالحين.
یونس(ع) در شکم ماهی مُرد و روحش به ظلمات جهنم نگریست و همچنین به طبقات پایین آن نگاه کرد. منظور از درخت در اینجا، دین میباشد. پس از آنکه ماهی یونس را بلعید، قبض روح شد و به جهنم فرستاده شد تا آن را ببیند؛ تا اینکه جهنم و تاریکیهای آن را مشاهده نمود: (تاريکيهايی برفراز يکديگر، آن گونه که اگر دست خود بيرون آرد، آن را نتواند ديد). و در آنجا قارون (لعنه الله) را دید و با او سخن گفت. این جهنمی که او دید، جهنمی در حال گسترش با عملکرد ستمگران بود تا آنکه آتشش کامل شود و با اعمال و کردار ظالمین، آتشش زبانه کشد. همان گونه که بهشتِ در حال گسترش با اعمال و کردار صالحان از انبیا و و اوصیا و فرستادگان و صالحین، رو به کمال میرود.
فجهنم النامية بأعمال بني آدم الظالمين قال عنها تعالى: ﴿وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ﴾، أي وصلت إلى قمة تسعّرها، وتمام تسعّرها في يوم القيامة بأعمال الظالمين. وقال تعالى: ﴿وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ﴾، أي وصلت إلى تمام كمالها بأعمال بني آدم الصالحين، وهذا المعنى ورد عن رسول الله (ص)، فمن قال: سبحان الله، والحمد لله، ولا اله إلا الله، والله أكبر غرست له شجرة في الجنة، قالوا: إذاً يكثر غرسنا يا رسول الله، قال: نعم، ولكن إياكم أن ترسلوا عليها نيراناً فتحرقوها. فالناس هم من يبني الجنة وجهنم ولكلٌ أهلها. وهذه جهنم هي الحوت الحقيقي الذي ابتلع يونس (ع)، والسجن الذي سجن فيه، والقبر الذي اُرتهن به وسار به، ولذا قال تعالى هذين القولين، والظاهر – لمن يجهل الحقيقة – أنهما متناقضان، وهما: ﴿لَوْلا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ﴾. ﴿فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُون﴾.
دوزخ با کردار فرزندان ستمگر آدم گسترش مییابد. حق تعالی در این خصوص میفرماید: (و چون جهنم افروخته گردد)[4]؛ یعنی به نهایت شعلهور شدنش برسد و تمامی شعلهور شدن آن در روز قیامت با کردار و اعمال ظالمان میباشد. و حق تعالی میفرماید: (و چون بهشت را پيش آورند)[5]؛ یعنی با اعمال و کردار فرزندان نیکوکار آدم، به تمامی کمال خود برسد. چنین معنایی از رسول الله(ص) وارد شده است که هر که بگوید: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر، درختی در بهشت برایش کاشته میشود. گفتند: آیا درختان ما در بهشت افزوده میشود؟ فرمود: آری، ولی مبادا آتشی بر آن بفرستید تا آنها را بسوزاند.[6] بنابراین، این مردم هستند که دوزخ و بهشت را میسازند و هر کدام، اهل خود را دارد. این جهنم، همان ماهیِ حقیقی است که یونس(ع) را بلعید و همان زندانی است که او در آن اسیر شد، و همان گوری است که در آن گرفتار و به سویش روانه شد. از همین رو حق تعالی این دو گفتاری که در ظاهر از نظر نادان و جاهل متناقض میباشد را بیان میفرماید: (اگر نعمتی از جانب پروردگارش او را در بر نگرفته بود، با پریشانحالی به صحرا، عریان و بی سرپناه میافتاد). (پس اگر نبود از تسبيحگويان، * تا روزی که برانگیخته میشوند در شکم ماهی میماند).
فالمؤكد أنّ الله سبحانه وتعالى لابد أن يقضي أمراً واحداً كعقوبة توعدها لنبي الله يونس (ع)، فأما النبذ في العراء وهو مذموم، وأما أن يلبث في بطنه إلى يوم يبعثون، وإلا لكان هناك تناقض في القرآن؛ لأنه سبحانه وتعالى حكيم وتصدر منه الحكمة التامة، وهي واحدة لا تتعدد. وإن شاء بعضهم التأويل يميناً أو شمالاً بدون علم من آل محمد (ع) فهذا أمر يخصه، ولكني أُبيِّن الحقيقة وهي أن يُنبَذ جسده بالعراء، وروحه تلبث في طبقات جهنم إلى يوم يبعثون، وكما بيَّنتُ هذه (هي جهنم النامية لا التامة) التي تسير الدنيا نحوها سيراً حثيثاً، كسيرها نحو الجنة، ومن هنا يتبين أن لا تناقض بين الآيات.
تأکید میکنم که خداوند سبحان ومتعال لاجَرَم باید یکی از دو کار را برای عقوبتی که به نبی خدا یونس(ع) وعده داده بود، به انجام میرساند: یا با پریشانحالی افتادن در بیابان عریان و بی سرپناه، و یا اینکه تا روز برانگیخته شدن در شکم ماهی بماند؛ که در غیر این صورت در قرآن تناقض وجود خواهد داشت؛ چرا که خداوند سبحان و متعال، حکیم است و از او حکمت تمام و کمال صادر میشود و این، حکمتی است یگانه که تعددی در آن راه ندارد. اگر برخی بخواهند بدون علم محمد و آلمحمد (ع) با کلنجار رفتن، این آیات را تأویل و تفسیر کنند، این مسألهای است که با آن روبهرو خواهند شد؛ اما من حقیقت را آشکار میکنم: اینکه جسد او در بیابان عریان و بیسرپناه بیفتد و روحش در طبقات جهنم تا روز برانگیخته شدن، باقی بماند؛ و همانطور که بیان نمودم این جهنمی است در حال گسترش یافتن و نه جهنم کامل شده؛ جهنمی که دنیا به سرعت به سوی آن میشتابد، همان طور که به سوی بهشت در حرکت میباشد و به این صورت مشخص میشود که تناقضی در آیات وجود ندارد.
ثم إن اللبث في بطن الحوت إلى يوم القيامة الكبرى – أي مقدماتها وهو الهلاك الملكوتي لأهل الأرض – كجسد مادي خارج عن العادة، فلا يكون إلا بالمعجزة؛ لأنه يتطلب بقاء جسد يونـس (ع) تاماً في بطن الحوت، وبقاء جسد الحوت تاماً أيضاً حياً أو ميتاً، ولا معنى لهذه المعجزة؛ لعدم ترتب فائدة عليها، والله حكيم ولا عبثية أو لعب في أفعاله سبحانه وتعالى عما يشركون، فما بالك إذا عرفت أنه قال: ﴿لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾، والبعث بعد مقدمات القيامة الكبرى، أي بعد فناء كل الموجودات على هذه الأرض، وبعد أن تبدل هذه الأرض بأخرى. فيتحصل أن بقاء يونس في بطن الحوت كجسد مادي إلى يوم يبعثون أمر غير صحيح؛ لأن قبله كما قلتُ فناء وتبدّل الأرض، ﴿يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾، ﴿وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ﴾.
باقی ماندن در شکم ماهی تا روز قیامت کبری یعنی مقدمات آن، که همان هلاکت ملکوتی ساکنان زمین میباشد به عنوان یک جسد مادی، مسالهای خارج از عرف میباشد و چنین چیزی مگر با معجزه امکانپذیر نیست؛ چرا که نیازمند باقی ماندن جسد یونس(ع) به صورتی کامل و دستنخورده در شکم ماهی وهمچنین بقای بدن ماهی چه مرده و چه زنده به صورتی سالم و دست نخورده میباشد؛ این معجزهای بیمعنی است؛ چرا که هیچ گونه فایدهای در بر نخواهد داشت؛ در حالی که خداوند حکیم است و هیچ بیهودگی یا بازی در اعمال او وجود ندارد و از آنچه بدو شرک میورزند پاک ومنزه است. ترا چه می شود اگر دریابی که او فرمود: (تا روزی که برانگیخته میشوند در شکم ماهی میماند). برانگیخته شدن پس از مقدّمات قیامت کبری یعنی از بین رفتن همهی موجودات بر روی این زمین و تبدیل آن به زمینی دیگر میباشد. پس این نتیجه به دست آمد که باقی ماندن یونس(ع) بعنوان جسد مادی در شکم ماهی تا روز برانگیخته شدن، نادرست است؛ چرا که همان طور که قبلاً بیان کردم، لازمهی آن از بین رفتن و تبدیل شدن زمین میباشد: (آن روز که این زمين به زمينی دیگر تبدیل گردد وهمچنین آسمانها و همه در پيشگاه خدای واحد قهار پا به عرصه نهند)[7]، (و در آن هنگام که دریاها برافروخته گردند).[8]
ويبقى أن تقول أو تتأول: كيف يهدد أو يتوعد الله سبحانه يونس (ع)، وهو نبي؟ والحقيقة أنه لم يتوعده أو يهدده، بل ربّاه وأنعم عليه لما أراه جهنم ومصيره (ع) إذا خالف الله سبحانه وتعالى وأعرض عن الرسالة، ولم يتحمل ولاية علي بن أبي طالب (ع)، فيونس كآدم (ع) ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً﴾، وبهذا التأديب عرف يونس (ع) وازداد علماً ومعرفة بحق علي (ع) ومقامه، باعتباره قائد جند الله فاستغاث بالله وتوسل إلى الله بحق علي (ع)، فأذن الله لعلي (ع) أن ينجيه من غم جهنم وهمها، فكان موته كأنه رؤيا رآها، ثم ألقي بالعراء كما نُزع عن آدم (ع) لباس التقوى، فبدا ليونس (ع) سوءته ﴿بِالْعَرَاءِ﴾ عارياً من لباس التقوى، فسبح الله واستغفر واعترف بحق علي (ع) ومقامه الذي لم يتحمله. ولا تستغرب من عدم تحمّل يونس (ع)، فلعلك أنت أيضاً لا تتحمل مقام أميرالمؤمنـين علي (ع) لو حدثتك به، فالمطلوب من نبي الله يونس (ع) الاعتراف بأمر عظيم: (لا يتحمله إلا نبي مُرسَل، أو ملك مقرب، أو مؤمن امتحن الله قلبه للإيمان).
میتوانی بپرسی یا تأویل نمایی که چگونه خداوند سبحان یونس(ع) را تهدید میکند یا وعده میدهد در حالی که او یک پیامبر است؟! در حقیقت خداوند نه او را تهدید کرد و نه وعده داد؛ بلکه پس از آنکه یونس(ع) با خداوند سبحان و متعال مخالفت نمود و از رسالت روی گردانید و نتوانست بار ولایت علی ابن ابی طالب(ع) را بر دوش کِشد[9]، با نشان دادن دوزخ به او و بردن او به درون آن، او را پرورش داد و بر او منّت نهاد. در این مورد یونس(ع) همانند آدم(ع) میباشد: (و ما پيش از اين با آدم پيمان بستيم؛ ولی فراموش کرد و او را استوار و ثابتقدم نيافتيم).[10] و با این تادیب، یونس(ع) دانست و بر علم و معرفتش نسبت به حضرت علی(ع) و مقامش افزوده شد؛ اینکه علی(ع) رهبر سربازان خداوند است. پس یونس(ع) به درگاه خداوند استغاثه کرد و به حق علی(ع) به خداوند متوسّل شد. خداوند به علی(ع) اجازه داد تا او را از اندوه و ترس دوزخ نجات دهد و مرگش مانند رؤیایی بود که دیده باشد. سپس به بیابان، عریان و بی سرپناه افکنده شد همان گونه که لباس تقوا از آدم(ع) برداشته شد. عیب و زشتی یونس(ع) برایش با عریانی (بالعراء) یعنی عاری از لباس تقوا آشکار شد. یونس(ع) تسبیح خدا گفت و از او درخواست بخشش نمود و به حق علی(ع) و مقامش که پیش از آن تحمّلش نکرده بود، اعتراف نمود. از اینکه یونس(ع) نتوانست تحمّل کند شگفتزده نشوید؛ چه بسا اگر مقام و جایگاه امیرالمؤمنین علی(ع) برای شما بازگو شود، شاید شما هم تحمّل نکنی! آنچه از یونس(ع) پیامبر خدا انتظار میرفت این بود که به این امر عظیم اعتراف نماید[11]: (آن را کسی جز نبیّ مُرسَل یا فرشتهی مقرّب یا مؤمنی که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، طاقت تحمّلش نیست).[12]
ثم كان هذا الاعتراف من يونس (ع) بالحق والاستغفار والتسبيح سبباً لعودة لباس التقوى وهو الخضار والدين، ﴿وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ﴾، تنبت عليه كأنها قطعة منه، وهي لباس التقوى الملازم للمتقين. كما أن آدم (ع) سُترت عورته بورق الجنة، وهو أيضاً الخضار والدين ولباس التقوى ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾. ﴿فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ﴾: وسقم يونس (ع) كان بسبب نزع لباس التقوى عنه بعد أن أعرض وأَبِقَ، والآبق هو العبد الذي تمرد أو هرب من سيده. شجرة اليقطين من أشجار الجنة، أي أشجار الدين والتقوى.
به علاوه این اعتراف یونس(ع) به حق و تقاضای بخشش و تسبیحش وسیلهای شد تا لباس تقوا به او بازگردد؛ یعنی همان سبزی و دین (و بر او درختی از یقطین رویانیدیم)؛ بر او رویید، گویی پارهای از خود او بود، و این همان لباس تقوا است که ملازم و همراه متقین میباشد؛ همان طور که عورت آدم(ع) با برگ درخت بهشت پوشیده شد و این برگ نیز همان سبز بودن، دین و لباس تقوا میباشد: (ای فرزندان آدم! برای شما جامهای فرستاديم تا شرمگاهتان را بپوشاند و زينتی برایتان است، و جامهی پرهيزگاری؛ این از هر جامهای بهتر است. اين يکی از آيات خداوند است، باشد که پند گيرند).[13] (پس او را به خشکی، عریان و بیسرپناه انداختیم در حالی که بیمار بود): بیماری یونس(ع) به دلیل زدوده شدن لباس تقوا از او پس از رویگردانی و گریختنش بود؛ وی مصداق بندهای بود که از آقا و مولایش سرپیچی میکند یا میگریزد. درخت یقطین از درختان بهشت است و به معنی درخت دین و تقوا میباشد.
وبقي أن تعرف: إن يونس (ع) مات وهو طفل صغير، وأحياه نبي الله إيليا (إلياس) بإذن الله سبحانه وتعالى، وقد تمدد نبي الله إيليا عليه وهو طفل ميت، حتى انتقلت حرارة جسم نبي الله إيليا (ع) إلى جسم نبي الله يونس (ع) وهو طفل صغير ميت، وتوسل إلى الله سبحانه، فأحياه الله سبحانه وتعالى. وفي هذه الحادثة (آية للمتوسمين) لِمَا حدث بعد ذلك ليونس (ع)، فقد مات في بطن الحوت وأحياه علي (ع) (إيليا) بعد أن سرت حرارة علم علي (ع) إليه، وعرف حق علي (ع). وفي العراء وهو سقيم نبتت عليه شجرة اليقطين، وهي إيليا وعلي، والدين والجنة ولباس التقوى.
آنچه باقی میماند این است که بدانیم یونس(ع) در حالی که طفلی کوچک بود، مُرد و او را پیامبر خدا ایلیا (الیاس) به اذن خداوند سبحان و متعال زنده کرد. یونس(ع) کودکی مرده بود پیامبر خدا ایلیا(ع) روی او دراز کشید و گرمای بدن ایلیا(ع) به بدن پیامبر خدا یونس(ع) منتقل شد در حالی که یونس(ع)، طفلی کوچک و مرده بود و ایلیا(ع) به خداوند سبحان متوسّل شد و خداوند سبحان و متعال او را زنده کرد.[14] در این رویداد و آنچه پس از آن برای یونس(ع) اتفاق افتاد، نشانهای برای خردمندان وجود دارد؛ او در شکم ماهی میمیرد و پس از آنکه حرارت علم علی(ع) به او منتقل شد و حق علی(ع) را شناخت، علی(ع) (ایلیا) او را زنده نمود؛ در عریانی و در حالی که بیمار بود درخت یقطین بر او رویید؛ این درخت، همان ایلیا، علی، دین، بهشت و لباس تقوا بود.
أما إذا سألت عن ما يدل على موت يونس في بطن الحوت، فهو قوله تعالى: ﴿إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾، أي إنه ميت، فالذي يلبث إلى يوم يبعثون يلبث ميتاً كما تبين مما سبق. وأيضاً قول الإمام علي (ع) عندما سأله بعض اليهود عن سجن طاف أقطار الأرض بصاحبه، فقال (ع): (يا يهودي أما السجن الذي طاف أقطار الأرض بصاحبه فإنه الحوت الذي حبس يونس في بطنه، فدخل في بحر القلزم، ثم خرج إلى بحر مصر، ثم دخل إلى بحر طبرستان، ثم خرج في دجلة الغوراء. قال: ثم مرت به تحت الأرض حتى لحقت بقارون، وكان قارون هلك في أيام موسى (ع) ووكل الله به ملكاً يدخل في الأرض كل يوم قامة رجل، وكان يونس في بطن الحوت يسبح الله ويستغفره، فسمع قارون صوته فقال للملك الموكل به: أنظرني فإني أسمع كلام آدمي، فأوحى الله إلى الملك الموكل به أنظره، فأنظره، ثم قال قارون: من أنت؟ قال يونس: أنا المذنب الخاطئ يونس بن متى، قال: فما فعل الشديد الغضب لله موسى بن عمران؟ قال: هيهات هلك، قال : فما فعل الرؤوف الرحيم على قومه هارون بن عمران؟ قال: هلك، قال: فما فعلت كلثم بنت عمران التي كانت سميت لي؟ قال: هيهات ما بقي من آل عمران أحد، فقال قارون: وا أسفاه على آل عمران، فشكر الله له ذلك، فأمر الله الملك الموكل به أن يرفع عنه العذاب أيام الدنيا فرفع عنه، فلما رأى يونس ذلك نادى في الظلمات: ” أن لا إله إلا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين “، فاستجاب الله له وأمر الحوت فلفظه).
اما اگر بپرسی چه چیز ما را به این نتیجه میرساند که یونس(ع) در شکم ماهی مرده بود؛ پاسخ، سخن حق تعالی است: «إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (تا روزی که برانگیخته میشوند)؛ یعنی او مرده بود؛ چرا که کسی که تا روز برانگیخته شدن باقی میماند، همان طور که پیشتر بیان شد، مرده است. همچنین سخن امام علی(ع) در پاسخ به یک یهودی که از ایشان در مورد زندانی که با همراهش گوشه و کنارهای زمین را درنوردید، پرسیده بود که ایشان(ع) میفرماید: (ای یهودی! اما زندانی که همراهش را به نواحی مختلف زمین برد، آن ماهی بود که یونس(ع) در آن حبس شد. این ماهی به دریای قلزم وارد شد و از آنجا به دریای مصر رفت و سپس به دریای طبرستان وارد شد و سپس از دجلهای بسیار عمیق خارج شد. فرمود: سپس به زیر زمین رفت تا به قارون رسید و قارون پیش از این در زمان موسی(ع) مرده بود و خداوند مَلَکی را بر او مامور کرده بود که هر روز او را به اندازهی قامت یک مرد داخل زمین فرو ببرد. یونس در شکم ماهی در حال تسبیح خدا و استغفار بود. قارون صدایش را شنید و به فرشتهی گماشته شده بر خودش گفت: به من مهلت بده که صدای انسانی را میشنوم. خداوند به این فرشته وحی فرمود که به قارون مهلتی دهد، و او نیز مهلتش داد. قارون به یونس گفت: تو کیستی؟ یونس گفت: من گنهکار خطاکار یونس بن متی هستم. قارون گفت: موسی(ع) که برای خدا بسیار خشم میگرفت، چه شد؟ یونس گفت؟ هیهات، هلاک شد! قارون گفت: آن هارون که مهربان رئوف بر قومش بود چه شد؟ یونس گفت: هلاک شد. قارون گفت: کلثوم دختر عمران که نامزد من بود چه شد؟ یونس گفت: هیهات که از آلعمران احدی باقی نمانده است. پس قارون گفت: وا اسفا بر آلعمران! و خداوند به خاطر این ترحم بر آلعمران از او سپاسگزاری کرد و به فرشتهی گماشته بر او امر فرمود که عذاب را در ایام دنیا از او بردارد، و او نیز چنین کرد. چون یونس اینگونه دید در تاریکیها ندا داد: (که هیچ معبودی جز تو وجود ندارد. پاک و منزهی تو؛ که به راستی من از ستمکاران بودم). خداوند اجابتش فرمود و به ماهی دستور داد تا او را بیرون بیندازد).[15]
وعن أبي عبد الله صلوات الله عليه قال: (خرج يونس (ع) مغاضباً من قومه لما رأى من معاصيهم حتى ركب مع قوم في سفينة في اليم، فعرض لهم حوت ليغرقهم، فساهموا ثلاث مرات، فقال يونس: إياي أراد فاقذفوني، ولما أخذت السمكة يونس أوحى الله تعالى جل وعلا إليها أني لم أجعله لك رزقاً فلا تكسر له عظماً، ولا تأكل له لحماً. قال: فطافت به البحار، فنادى في الظلمات: ” أن لا إله إلا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين “. وقال: لما صارت السمكة في البحر الذي فيه قارون سمع قارون صوتاً لم يسمعه، فقال للملك الموكل به: ما هذا الصوت؟ قال: هو يونس النبي (ع) في بطن الحوت، قال: فتأذن لي أن أكلمه؟ قال: نعم، قال: يا يونس ما فعل هارون؟ قال: مات، فبكى قارون، قال: ما فعل موسى؟ قال: مات، فبكى قارون، فأوحى الله تعالى جلت عظمته إلى الملك الموكل به: أن خفف العذاب على قارون لرقته على قرابته). فقد نزل يونس (ع) إلى قارون وحادثه، وقارون ميت معذب.
از ابو عبد الله امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: (یونس(ع) هنگامی که گناهان قومش را دید، با عصبانیت از قومش بیرون آمد تا آنکه با عدهای در کشتی سوار شد. یک ماهی به آنان حمله کرد تا غرقشان کند. سه بار قرعه انداختند. یونس(ع) گفت: ماهی فقط مرا میخواهد؛ مرا در آب بیندازید. همین که ماهی یونس(ع) را گرفت، خدای عزیز و جلیل به او وحی فرمود که من او را روزی تو قرار ندادم؛ پس استخوانی از او را نشکن و گوشتی از او را نخور. ماهی یونس را در دریاها چرخاند. یونس(ع) در تاریکیها ندا داد: (که هیچ معبودی جز تو وجود ندارد. پاک و منزهی تو؛ که به راستی من از ستمکاران بودم). هنگامی که ماهی به دریایی رسید که قارون در آن بود، قارون صدایی شنید که پیشتر نشنیده بود. به فرشتهی گماشته بر خودش گفت: این صدای چیست؟ فرشته گفت: صدای یونس پیامبر(ص) در شکم ماهی است. قارون گفت: به من اجازه میدهی با او سخن گویم؟ فرشته گفت: بله. قارون گفت: ای یونس! هارون چه شد؟ یونس گفت: مُرد؛ و قارون گریست. قارون گفت: موسی چه شد؟ یونس گفت: مُرد؛ و قارون گریست. پس خداوند تعالی که عظمتش بسیار بزرگ است، به فرشتهی گماشته بر او وحی کرد: به خاطر رقّت قلب قارون بر نزدیکانش، عذاب او را کم کن).[16] یونس(ع) با قارون دیدار و گفتوگو کرد، در حالی که قارون مرده و در عذاب بود.
وأيضاً قوله تعالى: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾، وهي ظلمات جهنم النامية بأعمال الظالمين. وقوله تعالى: ﴿فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ * فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ * وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ * وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ﴾، أي اعتبرها سبحانه وتعالى حالة إرسال جديدة؛ وذلك لأنه بعث بعد موته، فكانت حالة إرسال جديدة، وإلا فلو لم يكن ميتاً لكانت عودة من غيبته وإكمال رسالته. ويونس (ع) بقي ثمانية وعشرين يوماً في بطن الحوت، عن علي بن أبي طالب (ع) : ﴿… وأما ثمانية وعشرون فمكث يونس في بطن الحوت …﴾.
همچنین این سخن حق تعالی: (و ذاالنون آنگاه که خشمناک بِرَفت، و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ در تاريکیها ندا داد: هيچ معبودی جز تو نيست، تو منزّهی و به راستی من، از ستمکاران بودم)[17]؛ منظور همان تاریکیهای جهنمی است که با اعمال و کردار ظالمان در حال گسترش است. (پس ماهی ببلعيدش در حالی که او سرزنشگر خویشتن بود * پس اگر نبود از تسبيحگويان، * تا روزی که برانگیخته میشوند در شکم ماهی میماند * پس او را در حالی که بيمار بود به خشکی، عریان و بیسرپناه افکنديم، * و بر او درختی از یقطین رويانيديم * و او را به رسالت بر صد هزار نفر و بيشتر فرستاديم)[18]؛ یعنی خداوند سبحان و متعال آن را ارسالی جدید قلمداد میکند؛ چرا که یونس(ع) پس از مرگش مبعوث میشود وگرنه اگر نمرده بود بازگشت از غیبتش و تکمیل کردن رسالتش تلقّی میگردید. و یونس(ع) بیست و هشت روز در شکم ماهی بود، از علی بن ابی طالب(ع) روایت شده است: (… و یونس بیست و هشت روز در شکم ماهی بماند….).[19]
وفي سورة القلم: ﴿نْ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ * مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾، والمجنون هو من حجب عقله وخفي وضاع، فكلمة (جُنَّ) معناها: الخفاء والستر، وهنا تعني: ما أنت بنعمة ربك بخفي أو ضائع، بل أنت بَيِّن معروف كالشمس. وفي الآية: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾. وذا النون: أي صاحب النون، والنون في مرتبةٍ: (محمد)، وفي مرتبةٍ: (علي)، كما بينته في المتشابهات، فراجع. وهنا في هذه الآية هو علي (ع) وعبر عن يونس بأنه ذا النون أو صاحب علي (ع)؛ لأن أصل قضية يونس (ع) هو عدم تحمله لمقام علي (ع) ومكانته (التي لا يتحملها إلا نبي مُرسَل أو ملك مقرب أو مؤمن امتحن الله قلبه للإيمان)، والإيمان هنا هو الإمام (ع) أي: مؤمن امتحن الله قلبه للإمام (ع)، ويونس (ع) نبي مُرسَل، فلم يتحملها في البداية، ولكنه تحملها بعد ما حصل له ما حصل من تربية الله، وتعليمه له سبحانه وتعالى.
و در سورهی قلم: (قسم به ن و قلم و آنچه خواهند نگاشت * که تو، به فضل پروردگارت، مجنون نيستی)[20]: مجنون کسی است که عقلش پوشیده و پنهان و ضایع و تباه شده باشد؛ کلمهی (جُنَّ) به معنی پنهان و پوشش میباشد؛ و در اینجا چنین معنایی میدهد: تو به فضل و لطف پروردگارت پوشیده و ضایع و تباه شده نیستی بلکه آشکاری شناخته شده همانند خورشید میباشی. و در آیهی: (و ذاالنون آنگاه که خشمناک بِرَفت، و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ در تاريکیها ندا داد: هيچ معبودی جز تو نيست، تو منزّهی و به راستی من، از ستمکاران بودم): (ذَا النُّونِ): یعنی یار و همراه (نون) و نون در مرتبهای به معنی محمد(ص) و در مرتبهای دیگر به معنی علی(ع) میباشد؛ همان گونه که در کتاب متشابهات توضیح دادم.[21] در اینجا نون، علی(ع) است و از یونس(ع) تعبیر به یار و همراه علی(ع) میشود؛ چرا که اصل و ریشهی ماجرای یونس(ع) عدم تحمّل کردن مقام علی(ع) و جایگاه آن حضرت میباشد: (آن را کسی جز نبیّ مُرسَل یا فرشتهی مقرّب یا مؤمنی که خداوند قلبش را به ایمان آزموده باشد، طاقت تحمّلش نیست).[22] و در اینجا ایمان یعنی امام(ع)؛ یعنی مؤمنی که خداوند قلبش را برای امام آزموده است. یونس(ع) پیامبری مُرسَل است با این حال در ابتدا مقام علی(ع) را تاب نیاورد ولی پس از آنکه آنچه از تربیت الهی و آموزش خداوند سبحان و متعال به دست میآید، برایش حاصل شد، آن را پذیرفت و بر دوش کشید.
فالذي ابتلعه في هذا العالم الجسماني حوت (أو نون بحري)، وهو أكبر الدواب على هذه الأرض، والذي ابتلعه في عالم الأرواح هو (نون العلم)، أو علي بن أبي طالب (ع)، فعرفـه واعترف بمقامه وهو نعمة الله ﴿لَوْلا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ﴾، ﴿مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾. والحوت البحري الذي ابتلع يونس (ع) هو نوع من الحيتان يتغذى على الرخويات الموجودة في أعماق المحيطات، حيث لا يوجد أي نوع من الحيتان غير هذا النوع من الحيتان يصل إلى هذه الأعماق المظلمة، بل لحد الآن لم يصل الإنسان إلى هذه الأعماق، وعلماء الأحياء يتعرفون على رخويات الأعماق من خلال هذا الحوت، وهنا يتميز هذا الحوت انه ينـزل إلى الأعماق المظلمة الحالكة الظلمة ﴿فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ﴾، وأيضاً غذاؤه الرخويات، فجهازه الهضمي يلطف بالجسم الصلب كـ (جسم الإنسان)، فلا يتهشم جسم يونس (ع) بسبب ابتلاعه من الحوت.
آن که در عالم جسمانی او را بلعید، ماهی بود (نون دریایی) که بزرگترین موجودات در زمین میباشد و آن که او را در عالم ارواح بلعید (نون علم) یا علی بن ابی طالب(ع) بود؛ او را شناخت و به مقامش اعتراف کرد و او همان (نعمت خداوند) بود: (اگر نعمتی از جانب پروردگارش او را در بر نگرفته بود، با پریشانحالی به صحرا، عریان و بی سرپناه میافتاد). (که تو، به فضل پروردگارت، مجنون نيستی).[23] آن ماهی دریای که یونس(ع) را بلعید، از انواع ماهیانی است که از نرمتنان اعماق دریاها تغذیه میکند و هیچ ماهی دیگری نمیتواند به این عمق تاریک و ظلمانی دریا نفوذ کند و حتی تا امروز هم هیچ انسانی نتوانسته است به چنین عمقی نفوذ نماید و زیستشناسان، از طریق این ماهیها به وجود نرمتنان اعماق دریا پِی بردهاند. وجه تمایز این نوع ماهی، پایین رفتن به اعماق تاریک سیاه ظلمت میباشد: (فَنادي فِي الظُّلُماتِ) (و در تاریکیها ندا داد). همچنین غذای این ماهی، نرمتنان میباشد؛ بنابراین دستگاه گوارشی آن، جسم سخت (مانند جسم انسان) را هضم نمیکند و از همین رو جسم یونس(ع) پس از بلعیده شدن، از بین نرفت.
***
أحمدالحسن
وصي ورسول الإمام المهدي (ع)
13 رجب 1426 هـ. ق
[1] – قلم: 48 و 49.
[2] – یقطین: نوعی گیاه بیساقه شبیه کدو (مترجم).
[3] – صافات: 142 تا 146.
[4] – تکویر: 12.
[5] – تکویر: 13.
[6] – از ابا عبد الله امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: (رسول خدا(ص) فرمود: کسی که بگوید (سبحان الله) خداوند به وسیلهی آن برایش درختی در بهشت میکارد. کسی که بگوید (الحمد لله) خداوند به وسیلهی آن برایش درختی در بهشت میکارد. کسی که بگوید (لا اله الا الله) خداوند به وسیلهی آن برایش درختی در بهشت میکارد. کسی که بگوید (الله اکبر) خداوند به وسیلهی آن برایش درختی در بهشت میکارد. یکی از مردان قریش گفت: ای پیامبر خدا! پس به راستی که درختان ما در بهشت بسیارند! فرمود: آری! اما شما را بر حذر میدارم از اینکه آتشی بر آن بفرستید تا آنها را بسوزاند که این همان سخن خداوند عزّوجل است که میفرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ). امالی شیخ صدوق: ص 705.
[7] – ابراهیم: 48.
[8] – تکویر: 6.
[9] – حبهی عرنی میگوید: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: (خداوند ولایت مرا بر اهل آسمانها و اهل زمین عرضه نمود؛ آن که پذیرفت به آن اقرار نمود و آن کس که نپذیرفت انکارش نمود. یونس آن را انکار کرد و خداوند او را در شکم ماهی حبس فرمود تا به آن اقرار نمود). بصائرالدرجات:ص 95. و ثمالی روایت میکند: عبد الله بن عمر بر امام علی زین العابدین(ع) وارد شد و به او گفت: ای پسر حسین که میگویی یونس بن متی (ع) فقط به این دلیل در شکم ماهی گرفتار شد که ولایت جدم به او عرضه شد و او آن را نپذیرفت. فرمود: (درست است. مادرت به عزایت بنشیند). ادامه داد: اگر راست میگویی به من ثابت کن و نشانهای نشانم بده. در این هنگام امام دستور دادند چشمان من (راوی) و ابن عمر را با پارچهای محکم بستند. پس از مدتی فرمان به باز کردن پارچه داد. ما به ناگاه خود را در كنار ساحلی یافتیم که امواجش خروشان بود. ابن عمر خطاب به امام گفت: ای آقای من! خون من به گردن شما خواهد بود. شما را به خدا سوگند میدهم به جانم آسیبی نرسانید. حضرت فرمود: (آرام بگیر و نظاره کن اگر راست مىگویى). سپس فریاد زد: (اى ماهیِ یونس!) نهنگى سر خود را مانند كوهى عظیم از آب بیرون آورد، در حالى كه مىگفت: لبیك لبیك اى ولىّ خدا! حضرت فرمود: (تو كیستى؟) گفت: اى مولاى من! من نهنگ یونس(ع) هستم. حضرت فرمود: (ما را از اخبار مطّلع كن). نهنگ گفت: اى مولاى من! خداوند متعال هیچ پیامبرى از آدم تا برسد به جد تو محمد(ص) را مبعوث نفرمود، جز اینكه ولایت شما را بر او عرضه كرد، پس هر یک از انبیا كه آن را پذیرفت در سلامت و خلاصى واقع مىشد و هر كس در پذیرش آن توقّف و درنگ مىنمود به بلا و آزمایشى مبتلا مىگردید، همانند خطای آدم، غرق شدن نوح(ع)، در آتش افتادن ابراهیم، در چاه افتادن یوسف، به بلا دچار شدن ایوب، به خطا افتادن داوود تا اینکه یونس(ع) مبعوث شد و خداوند به او وحى كرد: اى یونس! ولایت امیرالمؤمنین على و ائمهی راشدین از نسل او را بپذیر. یونس چنین پاسخ گفت: چگونه ولایت كسى را كه او را نمىشناسم و ندیده ام بپذیرم و با حالت غضب به راه افتاد. آنگاه خداوند تعالى به من وحى فرمود تا یونس را ببلعم و استخوان او را خرد نکنم. او چهل روز در شكم من دریاها را سِیر مىكرد و از میان ظلمات سهگانه ندا مىكرد: (أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ) و ولایت علی و ائمهی راشدین از فرزندانش را پذیرفت. وقتی به ولایت شما ایمان آورد، پروردگارم به من فرمان داد تا او را به ساحل دریا بیاندازم. آنگاه حضرت زین العابدین(ع) فرمود: (اى ماهى! به خانهات بازگرد) و پس از رفتن او آب آرام گرفت. مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب: ج 3 ص 281 ؛ قصص الانبیا جزایری: ص 493.
[10] – طه : 115. از جابر از ابو جعفر(ع) دربارهی سخن خداوند عزّوجل (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) روایت شده است که فرمود: (از او نسبت به محمد(ص) و ائمهی پس از او(ع) عهد گرفته شد كه فراموش كرد و عزم و استواری در اینکه آنها چنین هستند، نداشت؛ و اولو العزم فقط به این جهت اولو العزم ناميده شدند که خداوند عهد محمد(ص) و اوصيای پس از او(ع) و مهدى(ع) و روش و سیرت او را گرفت و تمام عزم و تلاششان را در این خصوص و اقرار به آن جمع نمودند). بصائر الدرجات: ص 90. از ابو جعفر(ع) روایت شده است که فرمود: (…. سپس از پیامبران عهد و پیمان گرفت و فرمود: آیا من پرودگار شما نیستم؟ و آیا این محمد، فرستادهی من و علی امیر مؤمنین نیست؟ گفتند: بلی؛ پس نبوّت برای آنها ثابت گردید. سپس عهد و میثاق بر الولو العزم گرفته شد که من پروردگار شما هستم و محمد، فرستادهی من و علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او والیان امر من و خزاین علم من و اینکه با مهدی دینم را پیروز میگردانم و دولت و حکومتم را آشکار میسازم و با او از دشمنانم انتقام خواهم گرفت و با او عبادت خواهم شد، چه با اکراه و چه با رضایت. همه گفتند: اقرار کردیم ای پروردگار و شهادت میدهیم. آدم(ع) نه اقرار کرد و نه انکار نمود. بنابراین، عزم برای این پنج تن دربارهی مهدی(ع) تثبیت گردید در حالی که آدم(ع) عزم و استواری در چنین اقرار و اعترافی نداشت؛ که این همان سخن خداوند تبارک و تعالی است که میفرماید: (وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً). کافی: ج 2 ص 8.
[11] – از ابو عبد الله(ع) روایت شده است: (پیامبر(ص) میفرماید: شایسته نیست که کسی بگوید: من از یونس بن متی(ع) برترم). بحار الانوار: ج 14 ص 392.
[12] – کافی: ج 1 ص 401 ح 1.
[13] – اعراف: 26.
[14] – از ابن عباس روایت شده است: …. الیاس پایین آمده، در منزل مادر یونس بن متی (ع) شش ماه پنهان شد. یونس آن روز طفلی شیرخوار بود. سپس الیاس از خانهی مزبور بیرون شده به کوه رفت. مدت کوتاهی نگذشته بود که وقتی مادر یونس او را از شیر میگرفت، یونس فوت کرد. این مصیبت بر مادر یونس گران آمد؛ در جستوجوی الیاس از خانه بیرون شد و از کوهها بالا رفت تا الیاس را یافت. به او گفت: من به مصیبت مرگ فرزندم گرفتار شدم و خداوند متعال در قلب من چنین انداخت که به وسیلهی تو از او شفاعت بخواهم تا فرزندم زنده گردد. من او را به حال خودش رها کردم و دفنش ننمودم و پنهانش ساختم. ایلیا گفت: فرزندت کِی مُرد؟ گفت: امروز هفت روز میشود. الیاس به راه افتاد و هفت روز دیگر نیز در حرکت بود تا به خانهی مادر یونس رسید. خداوند سبحان را دعا نمود تا اینکه خداوند با قدرت خودش یونس(ع) را شفا داد و هنگامی که به زندگی بازگشت، الیاس نیز برگشت. هنگامی که یونس به چهل سالگی رسید، خداوند او را به سوی قومش فرستاد؛ همان گونه که میفرماید: (وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ….). قصص الانبیا جزایری: ص 359 تا 361؛ بحار الانوار: ج 13 ص 393 تا 396.
[15] – بحار الانوار: ج 41 ص 382.
[16] – بحار الانوار: ج 41 ص 391.
[17] – انبیا: 87.
[18] – صافات: 142 تا 146.
[19] – بحار الانوار: ج 10 ص 87.
[20] – قلم: 1 و 2.
[21] – به کتاب متشابهات جلد 1 پرسش 6: قرآن جملگی در نقطه است، مراجعه نمایید.
[22] – کافی: ج 1 ص 401 ح 1.
[23] – از ابراهیم بن عباس صولی روایت شده است: روزی در محضر علی بن موسی(ع) بودیم. به من فرمود: (در دنیا هیچ نعمت حقیقی وجود ندارد). برخی از فقهایی که در محضر ایشان بودند گفتند: خداوند میفرماید: (ثمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) و این نعمت در دنیا، آب خنک وگوارا میباشد. امام رضا (ع) با صدای بلند به او فرمود: (شما اینگونه تفسیرش میکنید و به گمانتان درست است! گروهی میگویند: منظور از نعمت آب سرد است، و گروهی دیگر میگویند: منظور غذای پاکیزه است، و گروهی دیگر میگویند: خواب راحت است….). امام رضا(ع) ادامه داد: (پدرم از پدرش امام صادق(ع) نقل کرد که همین سخنان شما دربارهی آیهی (ثمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) در حضور ایشان مطرح شد. امام صادق(ع) خشمگین شد و فرمود: خدای عزیز و جلیل از بندگانش دربارهی آنچه به آنان تفضّل فرمود، بازخواست نمیکند و به خاطر آن بر ایشان منّت نمیگذارد. منّت گذاشتن به نعمتها از طرف مخلوقات ناپسند و قبیح شمرده میشود؛ حال چگونه چنین صفتی شامل خالق عزیز و جلیل شود، در حالی که او آن را در مورد مخلوقات نمیپسندد؟! اما منظور از این نعمت، حب و دوست داشتن ما اهل بیت و پیروی از ما میباشد که خداوند از آن ـپس از توحید و نبوّتـ بازخواست میکند؛ چرا که بندگان با ادای این نعمت، از طرف خدا شایستهی رفتن به نعمت بی پایان بهشت میگردند….). عیون اخبار الرضا(ع)): ج 1 ص 136 و 137.
مطالب مرتبط :
دانلود بیانیههای سید احمدالحسن (ع)
دانلود خطبهها و سخنرانیهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود کتابهای سید احمدالحسن (ع)
دانلود کتاب متشابهات
دانلود کتاب توحید